نمیدونم چرا اینجوری میشه ول همه چیز به طور موجزه آسایی داره فاکلی طور پیش میریه (فاکلی = قید حالت فاک :| )
از یه ور نقشه کشیده بودم عید رو مثل خر بخونم و یه فرصت خیلی خیلی طلایی بود که به طور خیلی موجزه آسا و خودخواسته به فاکش دادم !!!!
البته اینجوری نبود که بخوام به فاک بدم ولی یه جوری از چند روز قبل عید افسرده شدم (خودمم نفهمیدم چی شد ولی رفتارم خیلی تخمی شده که خودمم نمیتونم تحملم کنم :| -_-)
حالا تو همین حیری بیری (هیری بیری ؟ و بقیه موارد) که دارم خودمو سرزنش میکنم و عذاب وجدان گرفتم که چرا 13 روز طلایی رو به فاک اظمی دادم همه اعضای خانواده به صف و به نوبت تو هر روز و هر مکان با تخمی ترین دلایل ممکن دعوا راه میندازن
و واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم ، یه احساس بازندگی دارم
احساس تسلیم شدن رو به روی چیزی که خودمم نمیدونم چیه
فقط میدونم دیگه واقعا خسته ام و نمیتونم همه اینارو با هم تحمل کنم
و ای کاش یه روزنه امید یا یه راه حل یا حتی یه راه فراری میدیدم !
حس میکنم تو تاریک ترین روز های عمرم هستم. ( البته تا اینجای عمرم (یعنی اینده از این فاکلی تر هم میتونه باشه؟ -_-) )

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارغنون تصنیف بهاران جهان رایانه استخدام ها اسکنر فسفرپلیت System News سیستم نیوز |لویالتی|-باشگاه مشتریان |کارت هوشمند|کارت اعتباری | loyalty | nasdrt ثبت نام ماکسیم ، ثبت نام راننده ماکسیم به صورت تلفنی در تاکسی ماکسیم